گوشواره های آرشیدا
دخملی در تاریخ 29/3/92 یعنی در 5 ماه و 14 روزگی گوش هاتو سوراخ کردیم با بابایی داشتم مطرح میکردم که یدفعه رفت دم در مطب و من هنوز تو فکر ترس و که چکار کنم چکار نکنم بودم که تو موقعیت انجام شده قرار گرفتم و رفتیم داخل یه کم دو دل بودم که خانم جای سوراخ و مشخص کرد و بابایی محکم سرتو گرفت و در یک لحظه تموم شد با اینکه خودش اشک تو چشاش جمع شده بود ولی کارشو بخوبی انجام داد آخه من بدون بابایی اصلا کاری در مورد شما انجام نمیدم چون اون هر چی باشه مرد و من از اون روحیه میگیرم بدون اون نه اصلا همون لحظه گریه شدیدی کردی که سریع گرفتم تو بغل...